پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله در روز هفدهم ماه ذىالحجّه سال دهم هجرى، هنگام بازگشت از مراسم حج، در وادی «قُدَید»، به فاصله یک روز تا سرزمین غدیر، بعد از نماز ظهر، با صداى بلند اينگونه دعا كردند:
اللّهُمَ هَب لِعَلِيٍ المَوَدَّةَ في صُدورِ المُؤمِنينَ، وَالهَيبَةَ وَالعَظَمَةَ في صُدورِ المُنافِقينَ؛ پروردگارا! براى على علیه السلام در دل مؤمنان محبّتى و در دل منافقان، هيبت و عظمتى قرار ده!
بعد به حضرت على علیه السلام فرمودند: دعا كن. ايشان عرض كردند: چه دعايى كنم؟ فرمودند: بگو: خدايا براى من نزد خودت عهد و پيمانى، و در قلب مؤمنين برایم محبّتى قرار ده!
حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام هم سه مرتبه دعا كردند و فرمودند: خدايا، مودّت مرا در قلوب مردان و زنان مؤمن ثابت بدار و پيامبر آمين گفتند. آنگاه اين آيه نازل شد:
«إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛ آنان که ایمان آوردند و کردارشان شایسته است، خدای رحمان به زودی محبتشان را در دلها قرار میدهد.» (سورۀ مریم آیۀ ۹۶)
و بدينگونه در اثر دعاى اميرالمؤمنين و پيامبراکرم ـ صلوات الله عليهما ـ خداوند تكويناً در دل مؤمنين محبّت حضرت على علیه السلام را قرار داد!
نكات آيه محبّت
۱. محبّت حضرت على علیه السلام در دلهای مؤمنين امرى الهى است. به همين خاطر به سادگی از بین نمیرود.
۲. دوست داشتن حضرت على علیه السلام و در كنار آن دوستى با دشمنان آن حضرت ممكن نيست؛ چون فرمودند:
لَنْ يُحِبَّنَا مَنْ يُحِبُّ مُبْغِضَنَا إِنَّ ذَلِكَ لَا يَجْتَمِعُ فِي قَلْبٍ وَاحِد؛ هرگز ما را دوست نميدارد كسى كه دشمن ما را دوست داشته باشد. چنين چيزى در يك قلب جمع نخواهد شد .
۳. در اين آيه شریفه خداوند میفرماید: مودّت و محبت علی علیه السلام را در قلب مؤمنین قرار دادهام. از طرفی آن حضرت را امير مؤمنان معرفی کرده است. پس كسى كه محبّت آن حضرت را ندارد، از جمع مؤمنین بيرون است.
۴. پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله محبّت به حضرت على علیه السلام را علامت طيب ولادت قرار دادند و فرمودند:
«يا عَلِيُّ، لا يُحِبُّكَ إلّا مَن طابَت وِلادَتُه؛و لایُبغضُک اِلّامَن خَبُثَت ولادَثَهُ ولایُوالِکَ اِلّا مُؤمِن ولایُعادیکَ اِلّاکافِر اى على، تو را دوست نمى دارد، مگر آن كه نَسَبش پاك باشد. و با تو کینه نورزد مگر آن که نسبش پلید باشد و باتو دوستی نکند مگر مؤمن و با تو دشمنی نکند مگر کافر!»
۵. واین حدیث نبویّ که فرمودند: «یاعَلي لایُحِبکَ اِلّا مُؤمِن وَلایُبغِضُکَ اِلّامُنافِق» یاعلی تو را دوست ندارد مگر مؤمن و با تو کینه نورزد مگر منافق.» در تمام کتاب های مهمّ شیعه و سنی آمده است!
۶. در آیه شریفه ۷ سوره حجرات فرموده:«…ولکنّ اللهَ حبَّب إلیکُمُ الإیمانَ و زَیَّنَهُ فی قُلوبِکُم وکَرَّه إلَیکُم الکَفر والفُسُوقَ وَالعِصیانَ یعنی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داد وآن را در دل هایتان زینت بخشید و کفر و فسوق و عصیان را منفور شما ساخت» . روایات زیادی می فرمایند مُراد از ایمان در این آیه ی شریفه امیرالمؤمنین علی علیه السلام است ومُراد از کفر فسوق و عصیانُ دشمنان آن حضرتند!
روز سيزدهم ذى الحجّه است، هنوز پيامبر در مكّه است، فردا كه فرا برسد، پيامبر به سوى مدينه حركت خواهد كرد.
نگاه كن، على عليه السلام به سوى پيامبر مى آيد و با او سخن مى گويد:
ـ اى رسول خدا! من صدايى را شنيدم، گويا كسى با من سخن مى گفت، امّا كسى را نديدم!
ــ على جان! اين جبرئيل است كه به تو سلام كرده است. او آمده است تا وعده خدا را به انجام برساند. او تو را «امير مؤمنان» خطاب نموده است.
اكنون پيامبر به ياران خود دستور مى دهد تا نزد على عليه السلام بروند و به او اين گونه سلام كنند: «سلام بر تو اى امير مؤمنان».
در اين ميان عُمر و ابوبكر زبان به اعتراض مى گشايند و مى گويند: «آيا اين دستور از طرف خداست؟».
پيامبر در جواب آنان مى گويد: «آرى، خدا به من اين دستور را داده است».
ياران پيامبر به اين سخن پيامبر عمل مى كنند و نزد على عليه السلام مى روند و به او اين گونه سلام مى كنند: «سلام بر تو اى اميرمؤمنان».
آرى، همه مى فهمند كه على عليه السلام آقاى آنان است. اين سلام، مقدّمه اى است براى برنامه اى مهم تر!
«امير» در زبان عربى، به معناى رهبر است، «اميرالمؤمنین» يعنى رهبر و پيشواى همه اهل ايمان! اين لقبى است كه خدا فقط به على عليه السلام داده است و هيچ كس (نه قبل از او و نه بعد از او) شايستگى اين لقب را ندارد.
اكنون هر كس اين لقب را بشنود، مى فهمد كه على عليه السلام بعد از پيامبر، شايستگى خلافت و جانشينى پيامبر را دارد.
********************************************مستندات
. لمّا نزل قديد قال لعلي: يا علي، إنّي سألت ربّي أن يوالي بيني وبينك… وسألت ربّي أن يجعلك وصيّي ففعل: الكافي ج ۸ ص ۳۷۸، الأمالي للمفيد ص ۲۷۹،
مناقب آل أبي طالب ج ۲ ص ۱۶۶، بحار الأنوار ج ۳۶ ص ۱۰۰؛ وسلّم جبرئيل على علي بإمرة المؤنين، فقال علي عليه السلام: يا رسول اللّه، أسمع الكلام ولا أحسّ الرؤة، فقال: يا علي، هذا جبرئيل أتاني من قِبل ربّي بتصديق ما وعدني… فلما كان من الغد خرج رسول اللّه عليه السلام بجماعة اصحابه فحمد اللّه…: الأمالي للصدوق ص ۴۳۶، بحار الأنوار ج ۳۷ ص ۱۱۱، تفسير نور الثقلين ج ۱ ص ۶۵۴.
#غدیر_مسیر_سعادت
روز سيزدهم ذى الحجّه است، هنوز پيامبر در مكّه است، فردا كه فرا برسد، پيامبر به سوى مدينه حركت خواهد كرد.
نگاه كن، على عليه السلام به سوى پيامبر مى آيد و با او سخن مى گويد:
ـ اى رسول خدا! من صدايى را شنيدم، گويا كسى با من سخن مى گفت، امّا كسى را نديدم!
ــ على جان! اين جبرئيل است كه به تو سلام كرده است. او آمده است تا وعده خدا را به انجام برساند. او تو را «امير مؤمنان» خطاب نموده است.
اكنون پيامبر به ياران خود دستور مى دهد تا نزد على عليه السلام بروند و به او اين گونه سلام كنند: «سلام بر تو اى امير مؤمنان».
در اين ميان عُمر و ابوبكر زبان به اعتراض مى گشايند و مى گويند: «آيا اين دستور از طرف خداست؟».
پيامبر در جواب آنان مى گويد: «آرى، خدا به من اين دستور را داده است».
ياران پيامبر به اين سخن پيامبر عمل مى كنند و نزد على عليه السلام مى روند و به او اين گونه سلام مى كنند: «سلام بر تو اى اميرمؤمنان».
آرى، همه مى فهمند كه على عليه السلام آقاى آنان است. اين سلام، مقدّمه اى است براى برنامه اى مهم تر!
«امير» در زبان عربى، به معناى رهبر است، «اميرالمؤمنین» يعنى رهبر و پيشواى همه اهل ايمان! اين لقبى است كه خدا فقط به على عليه السلام داده است و هيچ كس (نه قبل از او و نه بعد از او) شايستگى اين لقب را ندارد.
اكنون هر كس اين لقب را بشنود، مى فهمد كه على عليه السلام بعد از پيامبر، شايستگى خلافت و جانشينى پيامبر را دارد.
********************************************
مستندات
. لمّا نزل قديد قال لعلي: يا علي، إنّي سألت ربّي أن يوالي بيني وبينك… وسألت ربّي أن يجعلك وصيّي ففعل: الكافي ج ۸ ص ۳۷۸، الأمالي للمفيد ص ۲۷۹،
مناقب آل أبي طالب ج ۲ ص ۱۶۶، بحار الأنوار ج ۳۶ ص ۱۰۰؛ وسلّم جبرئيل على علي بإمرة المؤنين، فقال علي عليه السلام: يا رسول اللّه، أسمع الكلام ولا أحسّ الرؤة، فقال: يا علي، هذا جبرئيل أتاني من قِبل ربّي بتصديق ما وعدني… فلما كان من الغد خرج رسول اللّه عليه السلام بجماعة اصحابه فحمد اللّه…: الأمالي للصدوق ص ۴۳۶، بحار الأنوار ج ۳۷ ص ۱۱۱، تفسير نور الثقلين ج ۱ ص ۶۵۴.
#غدیر_مسیر_سعادت
جهت شرکت در مسابقه ۱۵ روز شاد آسمانی به لینک ذیل مراجعه کنید:
یک لحظه فقط فکرشو بکن…
عزیزترین بستگانت، تو را فرستادند به مکانی که وضعیتش خبر بدهی…
تو پیام میدهی همه چی آرام هست…
همه اینجا منتظر شما هستند…
خوشحال و شاد هستی از این اتفاق…
یکدفعه سکه روی دیگر خود نشان میدهد…
عزیزترین کسانت حرکت میکنند ولی…
اوضاع عوض میشود و روز بعد از حرکت آنان…
تو در حال از دست دادن جانت هستی بخاطر وضعیت بد و ناامنی آن مکان…
و دیگر پیام تو به آنها نمیرسد…
در حال جان دادن چه حالی داری….
وای از این اتفاق… یا مسلم بن عقیل…
در پيوند ازدواج، همسران بايد از بسياري از چيزهايي كه قبلاً با آنها مأنوس بودند، دل بكَنند و بیشک، اين پيشنهاد سختي است. ولي كسي كه از مأنوسات زندگيِ فردي دل نكَند، به زندگي جديد وارد نخواهد شد و هنوز در زندگي تجردی خود بهسر ميبرد.
وارد شدن به شرايط جديد سخت است، ولي باید توجه داشت كه پذيرفتن آن، يك تولّد جديدي است و كسي كه حاضر نيست در هواي تازه تنفّس كند، هنوز متولّد نشده است و « تا جنيني، كار خون آشامي است».
بايد در زندگي جديد هركس قامت خود را اندازه بزند و ببيند در چنين شرايطي چه اندازه قد كشيده است، خوشههاي گندم را در خرمنگاه بايد كوفت تا برهنه شوند و اندازة خود را بيابند و كاه را قسمتي از خود نپندارند. و مسلّم رمز و راز برهنگيِ گندم از كاه، راز و رمز دلكندن از مزرعه است، چرا كه تولّد جديد با مستوريِ ديروز در پوشش كاههاي خيال و آرزوهاي دروغين، امكان ندارد.
پيوند ازدواج؛ يك تولّد جديد و در پي آن، تجلّي جديدي در عرصه خانواده است و هرگز نبايد به جهت سختيهاي زندگي، از تمنّاي اين تولد دست برداشت، پس باید قدم در راه نهاد.
گداختن، آبشدن، صاف شدن و سر به راه نهادن، مانند جويباري كه نغمه خود را در تنهايي شب، ساز ميكند، معني پيوند جديد دونفري است كه ديگر دونفر نيستند، يك نفر هم نيستند، اصلاً ديگر از نفر بودن در آمدهاند. آيا ميتوان به نوري كه در تولّد صبحگاهانِ خورشيد متولّد ميشود و در پهندشت زمين متجلّي ميگردد، صفت يكنفر و يا دونفر داد؟ راهي بلندتر از يكيها و دوتاها، راهي ماوراء تعدّد و تكثّر، راهي از كثرت بهسوي وحدت.
در تولّد جديدِ پيوندِ ازدواج است كه چون شامگاهان مرد به خانه ميرود در رويارويي با همسرش، معني قدرداني و سپاس، ظهور خواهد كرد.
زنجير همديگر نباید شود پيوند همسري؛ يعني همراهي دوبال كه بايد با هماهنگي كامل بهسوي آرمانهاي الهيِ زندگي سير كنند، اما اين همراهي و مودّتِ خدادادي به زنجير بدل نشود كه پاي هر دو بدان گرفتار شود و هركدام مانع رفتن ديگري گردد. «از نان خود به هم ارزاني دارند، اما هر دو از يك قرص نان تناول نكنند. باید امان داد هريك در حريم خلوت خويش آسوده باشد و تنها.»
«دلسپردن، آري؛ حكايتي است دلپذير، ليكن دل را نشايد به اسارت دادن در ميانه همراهي، اندكي فاصله بايد، كه پايههاي حايل معبد، به جدايي استوارند.»
«هُوَالَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ اِلَيْهَا ….»
پ.ن: اقتباس از كتاب «پيامبر» قسمت زناشويي، از جبران خليل جبران