اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا، وَ لَا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا.
بسیار قشنگه این بند دعای مکارم الاخلاق، میگه خدایا اول بهم جنبه بده، بعد بهم مقام بده… این نکته رو باید پررنگ اونم روی کاغذ برگ پیازی مرغوب نوشت و زد جلوی چشم…
آیت الله جوادی آملی: شعار «زن، زندگی، آزادی» را ما هم قبول داریم؛ اما دو چیز است که اساس کار بوده و از یادها رفته است: اول اینکه تمام این هویّت مرا چه کسی به من داده است؟ دوم آیا من می میرم و می پوسم یا از پوست به در می آیم؟! الآن مشکل جدّی بشر کنونی، جریان مرگ است و این غائله اخیر هم همین طور است. بله، «زن» هست، «زندگی» هست، «آزادی» هست، مرد هم همین طور است، همه اینها سرجایش محفوظ؛ اما بالاخره این اصل هم وجود دارد که آیا انسان می پوسد یا از پوست به در می آید؟ بشر امروز غافلِ غافل است!
ایشان بیان داشتند: اگر من برای خودم نیستم و تمام هویّت مرا دیگری داده است، پس تکلیفی هم به من داده است و من باید به دستور او عمل کنم! شما اگر بخواهید یک وسیله مانند یخچال و یا هر وسیله دیگری بخرید، یک دفترچه راهنما همراهش هست، آیا این حقیقتی که به ما دادند به عنوان انسان، دفترچه راهنما نمی خواهد که این را چگونه بکار بگیر؟! این سر را چگونه بکار بگیر؟! این چشم را چگونه بکار بگیر؟! این دست را چگونه بکار بگیر؟! چه چیزی بخور و چه چیزی نخور؟! دفترچه راهنمای ما همین قرآن است؛ این از یاد بشر رفته است!
معظم له اظهار داشتند: دین ثابت کرده که انسان مرگ را می میراند، نه اینکه بمیرد. این اهل بیت (علیهم السلام) آمدند تا از آن طرف خبر بدهند؛ فرمودند: «وَ لَکِنَّکُمْ تَنْتَقِلُونَ مِنْ دَارٍ إِلَی دَار»؛ مرگ از پوست به درآمدن است، نه پوسیدن. مرگ هجرت است. ما مرگ را می میرانیم، ما بر مرگ مسلّط هستیم، مرگ را زیر پا لِه می کنیم و به آن طرف می رویم. این بیان نورانی سید الشهداء (سلام الله علیه) در ظهر عاشورا در آن بحبوحه ای که شمشیر می زدند است که فرمود: «صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَهٌ»؛ مبادا خدای ناکرده کوتاه بیایید، مرگ یک پلی است زیر پای شما، روی این پل پا می گذارید و به آن طرف پل می روید، «فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَهٌ تَعْبُرُ بِکُمْ»، همه خبرها آن طرف است!
ایشان تأکید نمودند: اگر این دو اصل روشن بشود که چه کسی ما را آفرید؟ و بعد هم به کجا می رویم؟ آیا می پوسیم یا از پوست به در می آییم؟ تمام غائله اخیر می خوابد، مرگ از مهم ترین عوامل تربیت است که این غائله را می خواباند.
مقام معظم رهبری مدظله العالی:
حضرت عسکری علیهالسلام در همان شهر سامرا، که در واقع مثل یک پادگان بود توانسته بودند با یک شبکهی عظیم تبلیغاتی و تعلیماتی این همه ارتباطات را با سرتاسر دنیای اسلام تنظیم کنند. فقط این نبود که مسائل نماز و روزه یا طهارت و نجاسات را جواب بدهند؛ در موضع «امام» با همان معنای اسلامىِ خودش قرار میگرفتند و با مردم حرف میزدند.» ۱۳۸۲/۲/۲۰
مثل همیشه سطل را زیر پایش گذاشت
شیر آب را باز کرد…
گفتم نکن…
هیچی نگفت…
انگشت روی بینیش گذاشت…
و فقط گفت هیشششش
يکي از عوارض رياست طلبي و قدرت دوستي آن است که زمينه را براي خيانت فرد به جامعه اسلامي و مردم فراهم مي کند. فرد براي رسيدن به قدرت، ممکن است به دشمن نيز دل ببندد و دشمن از اين نقطه ضعف براي نفوذ در افراد و به انحراف کشاندن و در خدمت گرفتن آنان استفاده مي کند. نمونه هاي چنين لغزش و خيانتي از صدر اسلام تا تاريخ معاصر و دوران جمهوري اسلامي، کم نبوده و نيست. طبق گفته رسول اکرم(ص) آنچه زمينه اين لغزش را فراهم مي سازد، نفاقي است که بر اثر حب رياست در دل مي رويد و رشد مي کند. آن حضرت نسبت به شکلگيري علاقه به مقام و جاه و منصب در دلهاي مومنان هشدار داده و ميفرمايد: حب الجاه و المال ينبتان النفاق في القلب کما ينبت الماء البقل؛ حب جاه و مال در قلب نفاق ميروياند همچنان که آب، گياه را ميروياند. (جامع السعادت، ص 349)
يا در حديثي ديگر معمر بن خلاد نزد حضرت رضا(ع) نام مردي را برد و گفت: او رياست را دوست دارد، حضرت فرمود: بودن دو گرگ درنده درميان گله گوسفندي که چوپانش حاضر نباشند، زيانبخشتر از رياست نسبت به دين مسلمان نيست؛ يعني رياستطلبي از دو گرگ درنده به دين مسلمان بيشتر زيان رساند. (الکافي، ج 2، ص 297)