اولین شهید اهل بیت امام حسین (ع)
طبری گوید:
اولین شهید آل ابی طالب، در آن روز حضرت《علی اکبر》پسر حسین (ع) بود ، که مادرش 《لیلی》نوه ی دختر 《ابوسفیان》می شد. بخاطر همین رابطه ی خویشاوندی ،
برای ایشان امان نامه ای آوردند و در آن نوشته بود:
تو خویشاوند امیر المومنین _ یزید بن معاویه _ هستی و ما می خواهیم حرمت این خویشاوندی رعایت شود و اگر بخواهی ، تو را امان داده ایم
حضرت علی اکبر گفت:
حرمت خویشاوندی با رسول خدا (ص) برای رعایت ، بسی بهتر است.
خوارزمی گوید :
هنگامی که امام حسین (ع) ، علی اکبر را دید ، محاسن خود را به سوی آسمان گرفت و فرمود :
پروردگارا بر این مردم گواه باش. اینک جوانی به سوی آنها رفت ، که در صورت و سیرت و بیان ، شبیه ترین مردم به پیامبرت ، محمد (ص) است. و ما هر گاه مشتاق دیدار روی پیامبرت می شدیم ، روی او را نظاره می کردیم.
حضرت علی اکبر به میدان رفت و بر سپاه دشمن یورش برد.او جنگید و جنگید تا کوفیان را به ستوه آورد.سپس هنگامی که به شدت مجروح بود ، نزد پدر بازگشت و گفت : پدر جان ! تشنگی توانم را بریده و سنگینی وسایل جنگ ، جانم را آزرده ، آیا جرعه ی آبی هست تا نیرو بگیرم و بر این دشمن بتازم
امام حسین (ع) گریست و فرمود :
پسرم! بر محمد و بر علی و بر پدرت بسی دشوار است که تو آنان را بخوانی و پاسخت ندهند و یاری بخواهی و یاری ات نکنند
آنگاه انگشترش را به او داد و فرمود : این انگشتر را در دهان بگذار و به جنگ با دشمنانت بازگرد ، که من امیدوارم به زودی جدّت رسول خدا (ص) از جام لبریز خود سیرابت گرداند ، شربتی که پس از آن هرگز تشنه نشوی.
حضرت علی اکبر به میدان بازگشت و به جنگیندن همچنان ادامه داد که (مره بن منقذ عبدی) کمین کرد و ضربه ای به فرق او زد و دیگران با شمشیر به جانش افتادند.حضرت علی اکبر به گردن اسب آویخته بود و اسب نیز او را به عمق سپاه دشمن برد و آنها با شمشیر های خود پاره پاره اش کردند.
حضرت علی اکبر در واپسین لحظات عمرش با صدای بلند فریاد زد : پدر جان ! این جدّم رسول خداست ، که با جام لبریزش ، از شربتی که هرگز سیراب نگردم ، سیرابم کرد.همو به شما می فرماید : بشتاب که برای تو نیز جامی ذخیره شده است… .
مقتل الحسین ص ۱۵۶