21 تیر 1403
بار اول گفت عسل نمیخوام نمیخوام باز نظرش برگشت گفت مامان پنیر بذار و یه قاشق عسل گفت نه مامان خوشمزه نبود دوباره گفت مامان کره و عسل بذار خورد و گفت نوچ تا سه نشه، بازی نشه. گفت نون خالی و عسل اینبار اعتراض نکرد گفت خود عسل خوشمزهتره گفتم بله عسل طعم… بیشتر »
نظر دهید »
20 تیر 1403
رو در رویش بودم، رعشه بر اندامم افتاده بودم، من با آنهمه شجاعت، مگر میشود؟ بقولی نمیدانم چه مرگم شده است؟ چرا با اینکه نام پدر پسوندمان هست ولی نام مادرش مرا لرزه انداخته است، مادر واژهای بیانتها، واژهای که فقط حروف، رازش را میفهمند و هیچکس توان… بیشتر »
19 تیر 1403
شب سوم هست… یک دخترک سه ساله میدان دار هست… سخنران تمام کرد… نمیدانم چرا ولی رسم نبود این شب شور حسین حسین پیرغلامان بردارند، هر سال شب تاسوعا و عاشورا، شور قبل از مداحی بود… مداح برخلاف دو شب قبل، بدون مقدمهچینی، پس بسم الله… بیشتر »
20 شهریور 1402
چه خوب است تا در افق کربلاییِ تاریخِ خودمان تأمّل کنیم و ببینیم بین کربلایِ تاریخی حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» و کربلای ما که نمادی مثل حاج قاسم سلیمانی را به عنوان شهید در خود دارد؛ چه نسبتی وجود دارد؟ و از این جهت با نظر به نسبت شهدای عاشورا و شهید و… بیشتر »
19 شهریور 1402
بچه که بودم، شبی یکی از بانوان محترمه، بخاطر بازی کردن مهر دعوایم کرد و من هم سرشار از غرور، قهر کردم و مسجد یکهفته نرفتم. بعد از یکهفته پدرم یک بسته ۲۰تایی مهر خرید و گفت خانم فلانی این مهرها فقط مخصوص بازی بچههاست. هنوز آن ۲۰ مهر مخصوص بچهها در… بیشتر »