چیزی که در یک مسیری دیدم...
يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ
مى خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا گر چه كافران را ناخوش افتد نور خود را كامل خواهد گردانيد
این آیهای بود که امروز عصر وقتی در تاکسی نشستم تا برای انجام کاری سریعتر برسم نه در یک خیابان بلکه در اکثر خیابانهای قم و کوچهها دیدم… عجیب امسال شلوغتر هست. اکثر مردم چه باحجاب چه بی حجاب، یک جعبه شیرینی یا شکلات …. در دست داشتند… و وقتی گفتم آقای محمدی از سمت رودخانه بریم شاید خلوت باشد، گفت دخترم بگو الحمدلله، کمی دیرتر برسیم ولی این شلوغی ارزشش را دارد… و خودش مدام میگفت، الحمدلله… وقتی تو بخواهی هیچکس توان ندارد… فقط یک کلام مسیر یک ربع من، یک ساعت شد و این برای من نهایت افتخار بود که سفری با ذکر الحمدلله طی کردم
خواستند نور خدا را خاموش کنند ولی شعاع تابش نور گستردهتر شد
و دخترک من که با مادرم به مسجد رفت با سربند یا صاحب الزمان عج برگشت… الحمدلله