صد دانه یاقوت یا صفت پاکی؟
همه از شعر باز باران میگن یا صد دانه یاقوت، ولی بجز مصرع اول که تا الان یادم مونده، بقیه ش از یادم رفته و فقط یکسال تا پایان امتحان ثلث سوم توی ذهنم بود. ولی این شعر پروین اعتصامی ماندگار شد در ذهنم و رخت نبست. و واقعا کاش هیچکس اینو فراموش نمیکرد که خودش مصداق تهذیب نفس هست:
دانی که را سزد صفت پاکی
آنکو وجود پاک نیالاید
در تنگنای پست تن مسکین
جان بلند خویش نفرساید
دزدند خود پرستی و خودکامی
با این دو فرقه راه نپیماید
تا خلق ازو رسند بسایش
هرگز بعمر خویش نیاساید
آنروز کآسمانش برافرازد
از توسن غرور بزیر آید
تا دیگران گرسنه و مسکینند
بر مال و جاه خویش نیفزاید
در محضری که مفتی و حاکم شد
زر بیند و خلاف نفرماید
تا بر برهنه جامه نپوشاند
از بهر خویش بام نیفراید
تا کودکی یتیم همی بیند
اندام طفل خویش نیاراید
مردم بدین صفات اگر یابی
گر نام او فرشته نهی، شاید