سلام بر دو يادگار پيامبر
08 تیر 1402
روز عيد قربان است، ديروز در صحراى «عرفات» بودم، ديشب هم در سرزمين «مشعر» ماندم، امروز صبح به اينجا رسيده ام. اينجا سرزمين «مِنا» است،جايى كه آرزوهاى بزرگ انسان برآورده مى شود.
خسته ام، صبح زود براى سنگ زدن به جَمَره يا همان شيطان بزرگ رفتم و هفت سنگ بر آن زدم. بايد در اين شلوغى راه خود را پيدا كنم، در جستجوى قربانگاه هستم، به من گفته اند كه بايد اين مسير را تا انتها بروم، در پاى آن كوه قربانگاه است.
لباس احرام به تن دارم، وقتى گوسفند…
صفحات: 1· 2