دخترها بابایی اند
حال و هوای دل حضرت رقیه سلام الله علیها را تا وقتی سایه پرصلابت پدر بالای سر باشه نمیشه درک کرد. در واقع به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را. این حال و هوا رو حتی دختر پدری که الان صاحب فرزند هست و مادری هست هم وقتی پدرش رو از دست میده می فهمه، دختری که شاید خودش دوران جوانی را هم پشت سر گذاشته. وقتی کسی حرفی بهش میزنه توی دلش میگه تا وقتی بابام بود این حرف رو بهم نمی زدند تا وقتی بابام بود نگاه چپ بهم نمی کردند. اونجاست که بدون هیچ روضه و مرثیه ای، اشکش برای حضرت رقیه سرازیر میشه که نوگل پدر چه کشیدی در اون صحرا. چه سختی ای کشید زینب برای آروم کردن همچین دختری. هیچ دستی نتونست آرومش کنه تا اینکه چشم به چشم با پدر شد….
دخترها بابایی اند…
کنایه هایی که به دختران شهدا، شهدای مدافع حرم زده شد کمتر از گوشواره از گوش کشیدن نداشت. آه هایی که از دل کشیدند و اشکهایی که ریز ریختند و سراغ پدر رو گرفتن… ظالم همیشه هست تنها لباسش، الفاظش و نگاهش متفاوت شده است. روزی در لباس لشکر یزید، روزی در لباس سلبریتی یا روشنفکری که گفت مدافعان حرم برای پول خود رفتند…. اینها همانها هستند که گفتند حسین فقط برای تخت حکومت خود رفت….
دخترها بابایی اند….