24 تیر 1402
از روزی که همراه کاروان حرکت کردیم. هیچ منزلگاهی بدون اتفاق نبوده است و با روح و روان عجین شده است. به منزلگاه جدید رسیدیم ولی بدون توقف ادامه دادیم. مناره ای از شاخ شکاری های صحرایی و سم های آنان در این محل بود که ملکشاه سلجوقی آن را ساخته. این منزل… بیشتر »
نظر دهید »
21 تیر 1402
اوایل تیرماه بود که فراخوان ایدهپردازی را دریافت کردم، دلم خواست که شرکت کنم. وارد سایت شدم و وقتی دلم بخواهد باید بشود… چند موضوع به ذهنم رسید… دفترچهای که با چشم چشم دو ابروهای دخترک پر شده بود، برداشتم… ده باری نوشتم و خط زدم تا… بیشتر »
17 خرداد 1402
خانه پدری را دوست دارم چون اطرافش شاید یک یا دو خانه عمودی سر به فلک کشیده هست، همه خانههای صاف و روی زمین هستند، زمینی و خاکی بودن حال و هوای دیگری دارد مخصوصا در محلههایی که دورتادورش مسجد هست، مسجدهایی با سقفهای سنتی، مسجدهایی برای معراجی شدن!… بیشتر »
14 خرداد 1402
از چهار سال پیش که سنگ کیسه صفرا گرفتم، تا الان زیر بار دکتر و عمل جراحی نرفتم. تخت روبرویی خانمی بود که دقیقا جراحی سنگ کیسه صفرا کرده بود دکتر بزم که جراحان زبردست قم هست دکترش بود، برای معاینه و مرخص کردنش وقتی امد دختر مریض آخرش گفت: دکتر چی بخورد… بیشتر »
11 خرداد 1402
به این فکر کردید که نصیحت فرزند راز و رمزی دارد؟ به این فکر کردید که باید وزن و متر کنارت باشد! خیلی از پدر و مادرها، دفتر مثنوی را باز میکنند و بخاطر یک اتفاق سیاه دفتر بلند بالا را باز میکنند که بکوبند و بکوبند و بکوبند، و در خیال خود به به و چه چه… بیشتر »