احتمالا زیاد مخصوصا در حال حاضر چند ترکیب واژگانی به گوشتان خورده است…
رصد و پایش….
کنش….
و اما اولین ترکیب…
رصد چیست؟ رصد به معنای دیده بانی و جمع اوری اطلاعات هست. نکته مهم این هست ایا هر رصدی مفید هست؟
صد البته که نه… رصد و پایشی مفید هست که به عمل ختم شود. رصد جمع اوری و دیده بانی خالی فقط میشود حیطه دانشی….
جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی که الگوی جبهه های مقاومت هست دقیقا رصد و پایش انجام داده است اما از چه نوعی؟ رصد انقلابیون ایران فقط دانشی نبوده بلکه عملگرا بوده یعنی دانشی که ختم به کنش شده است.
خوب یک نگاهی به منطقه کنیم! جبهه مقاومت فلسطین، طوفانش از چه نوعی بود! بله کنشی بود. از نقطه اصلی مقاومت یعنی از انقلابیون ایران اسلامی از جهادگران تبیین اموخت که بیگدار به آب نزند از عصای موسی برای بلعیدن کمک گرفت. رصد و پایش کرد به مدت بسیار طولانی و حالا وارد کنش شد با #طوفان_الاقصی ….
ادامه دارد…
در مظلومیت نتانیاهو همین بس که حنجره خود را پاره میکند و از جنایات حماس پرده برمیدارد… حماس و ایادی ان که ۳۳ کودک بیدفاع اسرائیل زاده را اسیر گرفتهاند… ایندگان چگونه از حماس یاد خواهند کرد حماس تروریست… و وای از مظلومیت نتانیاهو که در غم و اندوه ۳۳ کودک اسیر همچون شمعی میسوزد… سخت است فهمیدن مظلومیت ظالمی که بیش از ۳۰۰۰ کودک را کشته است و اشکهایش را برای ۳۳ کودک اسیر زنده باید پاک کند….
هر چه سعی در تمرکز دارم، نمیشود
تمام معادلات ذهنیام بهم ریخته است
دلم میخواهد به کسانی که میگویند عربها چرا کاری نمیکنند، از اینستاگردی، نتگردی، قبول نشدن در مصاحبه و …. بگویم لال شوید ولی زبانم قفل شده است
هر چند دقیقه یکبار بطور اتوماتیک چشمانم، آب اهدا میکنند برای کودکان بی آب…
از ژست تحلیل بدم امده است… کاش سکوت کنند و تحلیلهای آن عده بی وجدان را گوش نکنند ولی ظاهر و باطن متفاوت این زمان است که خود را نشان میدهد….
سکوت میکنم…
با قلم، اشک بر صفحه میگذارم و ایمان که نه، یقین دارم لحظات پایانی این غده سرطانی هست… سرطان روزهای پایانی تلاش مضاعف میکند هر چند زیان به بار می آورد ولی از بین میرود…
این نفس بیشک نفس پایانی هست
و حتی شک دارم نتانیاهویی دیگر در فلسطین باشد با صدراعظم نازی و هیتلر نسبش بار بسته است و رفته است…
سخت است ولی ایمان دارم تا چند روز دیگر قبرهای خانوادگی گلباران میشود و همگی در صفوف نمازجماعت الحمدلله علی هدانا….یا مُجیبُ یا اَللّهُ یا جَوادُ یا اَللّهُ یا ماجِدُ یا اَللّهُ یا مَلِیُّ یا اَللّهُ یا وَفِیُّ یا…
کیک بدست مشت کردهی کودک دیدم با تمام قوا گفتم، دیگر صهیونیست، نیست شد و نتانیاهو به داعش، صدام و…. پیوست
#طوفان_الاقصی
#خانواده_جبهه_مقاومت
6- با نگاهی پدیدارشناسانه به پدیده «مقاومت» که عملاً نگاهی است تاریخی به آن موضوع، میتوانیم برای رهایی از بیتاریخی و گرفتار اکنونزدگینشدن، جایگاه تاریخی خود را در این شرایطِ تاریخی بیابیم که در کجا اگر باشیم سخن حضرت امام برایمان معنا میدهد که فرمودند:
«مگر بيش از اين است كه فرزندان عزيز اسلامِ ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبههاى دار مىروند؟ مگر بيش از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مىشوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفهى اسلامى خود عمل كنيم.»
این سخنان، شناسنامه ما در فرهنگ مقاومت میباشد و موجب هویتبخشی به ما خواهد بود تا در خود نبوغی را احساس کنیم که در سردارانی چون حاج حسین خرازیها طلوع کرد و در شهید عماد مغنیه و شهید حاج قاسم سلیمانی به بلوغ خود رسید، به عنوان درک معنای خود در این تاریخ. در این حالت اگر انسان توانست خود را در فرهنگ «مقاومت» معنا کند و زندگی را ماورای زندهبودن و یا شهیدشدن احساس کرد، در بودنِ خود منوّر به إشراقی میشود که یا شهید آوینی است و یا شهید عماد مغنیه و یا شهید حاج قاسم سلیمانی، زیرا در معرض نفحات ایّام دهرِ خود قرار گرفته که رسول خدا«صلّیاللهعلیهوآله» از آن خبر دادند و فرمودند: «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ ألا فَتَعَرَّضُوا لَهَا».
7- حال این مائیم و مبارزهای بسی زیبا، از جنس مبارزه آخرالزمانی که جنگِ نهایتها است، مقابله نهایت «ایمان» در اوج انسانیت با نهایت «ظلمات» در اوج رذالت. با حضور در چنین جبههای باید به مددهای موهبی امید داشت که خداوند به حاضران در چنین جبههای عطا میکند تا کاملترین زندگی را که مقابله همه ایمان است با همه کفر در خود احساس کنند، امری که نمونه آن را در نبوغ شهید عماد مغنیه و یا حاج قاسم ملاحظه کردیم. در این جبهه کمترین حضور، همان حضوری است که انسان از دست خود رها میشود و خود را در دل طوفانها مییابد. به گفته جناب مولوی:
چونکه من از دست شدم، در ره من شیشه منه ور بنهی پا بنهم هر چه بیابم شکنم
اصل تویی من چه کسم آینهای در کف تو هر چه نمایی بشوم آینهی ممتحنم
تو به صفت سرو چمن، من به صفت سایهی تو چونکه شدم سایهی گل، پهلوی گل خیمه زنم
4- به نظر میآید با انقلاب اسلامی، آرامآرام مکتب «مقاومت» به همان معنایی که قرآن در آیات فوق الذکر متذکر آن شد، خود را تا آنجا نشان داد که اسرائیل با امیدواری تمام جهت انجام هر جنایتی، با امری روبهرو شد که تمام نقشههایش برای ادامه خود زیر سؤال رفت و در همان راستا پدیده داعش با آنهمه حسابی که روی آن شده بود بیاثر ماند، زیرا در فرهنگ «مقاومت» و شهادتی که در آن مطرح است، موضوعِ وسعتدادن به زندگی در میان است و این غیر از آن است که خود را به کشتن بدهی تا به گمان خود به بهشت بروی، با این تصور که بهشت، دنیای بهتری است با امکانات فراوان، و اینجا است که تفاوتی اساسی بین فرهنگ مقاومت و حضور در تاریخِ توحیدی، همراه با شهادت، با حرکات انتحاری داعشیها معلوم میشود.
5- در فرهنگ «مقاومت» و در نگاهی که حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در وصف شهادت کردند، با این عنوان که: «شهادت، هنر مردان خدا است»؛ موجب تولد کسانی شدند که فهمیدند با شهادتِ خود، حضور بیشتری در معادلات جهانی پیدا میکنند. به همان معنایی که بعد از قبول قطعنامه فرمودند: «خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش….».