فکر و ذهن است دیگر!
اول از همه تشکر کنم از استادان عزیزی نمونه سوال میدهند که ۱۰۰ سوال بخوانید برای ۵ تا سوال، که ما شب امتحانیها را درک میکنند؛ تازه شب امتحانیهایی که همان شب، هوس مهمانی رفتن هم میکنند😋 شنبه اول هفته، ما دهه شصتیها همیشه شنبهها را برایمان تلخ کردند و آخرش اگر پنجشنبه هم بمیریم، انکیر و منکیر میگویند این دهه شصتی هست بذار بازم جمعه را کوفتش کنیم این دم آخری قبل از ورود به جهنم و شنبه امتحانش را بگیریم…. البته ما که بهشتی هستیم، ناگفته نماند، نمیدانم چرا همسایه دیوار به دیوار اینوری که اجدادش هم با اجداد ما دیوار به دیوار اینوری بودند فامیلشان را بهشتی گذاشتن ولی ما را نه… فکر این را نکردند آن دنیایی در کار است… بقول باکلاسها از اطاله کلام دور شویم… با این اطاله کلام چه خاطرهای شیرینی دارم ولی باشد برای بعد….
از هر چه بگذریم شنبه امتحان هست، فشار خون مامان هم با امتحانهای من هماهنگ کرده… نمیدانم من امتحان دارم چرا فشار مامانم به ۲۰ میرسد…
به ضرب و زور دخترک را الان خواباندم درس بخوانم و اومدم با اولین جمله درس ذهنم مشوش گشت. نوشته مثال طلاق غالط مثل اینکه حمید دو زن دارد بنامهای حمیده و سعیده و میخواهد حمیده را طلاق دهد اشتباهی اسم سعیده را گفت. ذهن بجای همه چیزی قفلی زده، حمید از کجا دو تا هم اسم هموزن پیدا کرده، اینقدر هموزن سعیده و حمیده… چرا حالا حمیده! چون حمیده مثل خودشه و خودش حمید هست علیالقاعده باید حمیده را طلاق ندهد چرا حمیده را طلاق میدهد و سعیده را طلاق نمیدهد…