از میان مردم روزگار اباعبدالله(ع) تنها مردم کوفه همدل شدند و برای امام حسین(ع) دعوتنامه فرستادند. امام حسین(ع) هم دلیل حرکت خود بهسمت کوفه را نامههای مردم دانستند.
عبیداللهبنزیاد راز کوفیان را فهمیده بود و میدانست برای کمرنگکردن تأثیر حرکت امام، باید بین کوفیان دست به تفرقهافکنی بزند. کار به جایی رسید که فرزدق روحیۀ کوفیان را برای امام حسین(ع) چنین ترسیم کرد: «دلهایشان با توست؛ اما شمشیرهایشان در برابر تو!»
ازبینرفتن همدلی مسلمانان، امروز هم آرزوی دشمنان است. راه نجات مسلمانان هم در پناهبردن به راهکار امیرالمؤمنین(ع): «انسانِ تنها بهرۀ شیطان است؛ همانگونه که گوسفند تنها طعمۀ گرگ میشود.»
دشمن میخواهد بهبهانۀ کرونا مجالس عزاداری اباعبدالله(ع) را کمرنگ کند؛ چون این مجالس عرصۀ تقویت همدلی است. و جالب اینکه تجربۀ کشورهای مختلف نشان داد که کرونا را هم با همدلی میتوان شکست داد.
روضۀ عبداللهبنالحسن(ع) حکایت پسری است که پدرش، امام حسن مجتبی(ع)، قربانی گسستگیِ یارانش شد.
ــــــــــــــــ
برشی از کتابِ
ازدحام تنها، اجتماع دلها
ــــــــــــــــ
یک ویروس کوچک جسمی، چها که با جسم و روح ما که نکرد!
بترسیم از ویروس بزرگ …
ویروس روح و جان، شیطان در وجودمان منزل کرده و دنبال واکسن و دارویی نیستیم.
مبادا ویروس منحوس در وجودمان ریشه قوی کند و شمر روزگار شویم حرمله را رشد دهیم و ابن زیاد پرورش دهیم. مبادا این ویروس، اغفالمان کند و اماممان را همچون کوفیان رها کنیم.
یکی از زمانهای مناسب جهت قدم در مسیر تهذیب نفس، ایام محرم می باشد. یارانی که دشمن شدند و دشمنانی که حریت یافتند. حواسمان به حر شدن یا حرمله شدن باشد. مسلم را تنها نگذاریم….
حرّ بن یزید ریاحی چون دید کوفیان آهنگ جنگ با سیّدالشهداء علیه السلام کردهاند، و نبرد با امام را قطعی یافت، خود را از لشکر بیرون کشید و به کناری رفت. حرّ اندک اندک خود را به حسین علیه السلام نزدیک کرد. گویا بیماری رعشه او را فراگرفته بود و به خود میلرزید. میگفت: «به خدا سوگند خودم را میان بهشت و دوزخ مخیّر میبینم و من چیزی را بر بهشت ترجیح نمیدهم هر چند مرا قطعه قطعه کنند و بسوزانند!» آنگاه به اسب خود رکاب زد و به سوی لشکر امام روانه شد در حالی که دستان خود را روی سرش نهاده بود و میگفت: «خداوندا به سوی تو بازگشتهام؛ توبۀ مرا بپذیر! من دلِ دوستان و دلِ فرزندان پیامبرت را ترساندم.»
در پیشگاه سیّدالشهداء علیه السلام قرار گرفت و عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا! جانم فدایت باد. من همانم که راه را بر تو بستم و نگذاشتم که بازگردی و سایهبهسایه با تو آمدم تا در این سرزمینِ بی آب و علف فرودَت آوردم. اکنون آمدهام از آنچه انجام دادهام به درگاه پروردگارم توبه کنم و جانِ خود را تقدیم کنم و در پیشگاهت کشته شوم. آیا این کار برای من توبه محسوب میشود؟» حضرت فرمود: «آری خدا توبۀ تو را میپذیرد و تو را میآمرزد. تو حرّ و آزاده هستی همانطور که مادرت این نام را بر تو نهاده است. تو در دنیا و آخرت آزادهای!»
. تاریخ طبری(472/5) امالی صدوق (ص 223)