به رخ کشیدن کتابهام
یک عادتی که دلیلش را هیچوقت نفهمیدم ولی افراد زیادی آن را دارا هستند…
برای نشستی پژوهشی بصورت آنلاین ببخشید برخط، باهام تماس گرفتند، فرمودند قبل از نشست باید تست ورود به نشست بدهید، گفتم چشم…. پس از تست، تماس گرفت، خانم فلانی نمیتوانید کتابخانه بروید یا قفسهای از کتابها را پشت سرتان بچینید!
تعجب کردم با تمام وجود گفتم خیر شرمندم، گفت آخه مرسوم هست! گفتم مرسوم؟ باز هم رسم! در ذهنم یاد مقابلهام با رسومات خواستگاری، چیدن منزل عروس و مراسم ازدواج افتادم و با خودم گفتم من از سد بزرگ رسومات ازدواج گذشتم با تمام حرف و حدیثها، حالا یک رسم دیگر و من یکنفر تک و تنها….
گفتم چرا مرسوم هست، گفت ای بابا خانم… ما دفعه اول نیست که نیست حتی استاد فلانی استاد فلانی و لیست از اسامی را ردیف کرد که همه پشتشان کتابهای فراوانی بوده است….
مصمم گفتم باز هم شرمنده هستم، من به دنبال به رخ کشیدن کتابهای داشته و نداشته، خوانده و نخوانده نیستم… من مدیون تمامی اساتید و کتابهایی که به آموختند، هستم ولی کتابخانه به رخ نمیکشم….
من برای به رخ کشیدن کتابهایم، نشست را قبول نکردم… خندیدم و گفتم خانم … نشست را کنسل کنیم؟
گفت نه نه کوتاه بیا کلی تبلیغ و … کردیم، باشه بدون کتاب به رخ کشیدن…. گفتم بخاطر شما یک چیزی حتما پشت صحنه میگذارم ولی این رسم را کمکم حذف کنید علم به ردیف کتاب نیست، حواسمان به تکبر کتاب و کتابخانه باشد و ذهنیت شرکتکنندهای که شاید علم آموزی را در ردیف کردن کتابها تصور کند….
قلم و دوات را آوردم و بر روی کاغذ گلاسه براق نوشتم:
امام کاظم سلام الله علیه: یاهشام! انّ الزرع ینبت فی السهل ولاینبت فی الصفا فکذلک الحکمة تعمر فی قلب المتواضع ولاتعمر فی قلب المتکبر الجبّار لأنّ اللّه جعل التواضع آلة العقل وجعل التکبر من آلة الجهل