10 اردیبهشت 1402
با دخترک به مسجد رفتیم و نماز خواندیم، خانم کناری بهم گفت: چه حوصلهای داری با بچه هر شب میآیی مسجد. امشب حس سوال و جواب نداشتم، نیشخندی زدم و به روی خودم نیاوردم. دخترک با شکلات از سمت مردان لبخندزنان آمد، همان خانم چادر و جانماز قلمبه کرد و داخل یک… بیشتر »
نظر دهید »
30 مهر 1401
به فراخور شرایط و علاقه به طی کشیدن پله های پیشرفت، ادامه درس را بصورت مجازی شدم… اما شرکت در کلاس برخط هم به همراه دخترک شیرینی هایی دارد… بخاطر کلاسهای بدوقت که ظهرها هست مجبور به هندزفری هستیم یکی به گوش دخترک و یکی به گوش خویشتن….… بیشتر »
28 مهر 1401
جعبه خودکار رنگی ها رو گذاشته بودم کنارم و بخاطر علاقه م به اون میز تحریرهای قدیمی؛ صندلی میز آیینه هم جلوم و هندزفری در گوش، داشتم درس اصول فقه علامه مظفر رو پیاده میکردم. نگام افتاد به دخترکم، ژستش معلوم بود خبرایی هست. باباکنان، دست بابا رو گرفت و… بیشتر »