مثل همیشه سطل را زیر پایش گذاشت
شیر آب را باز کرد…
گفتم نکن…
هیچی نگفت…
انگشت روی بینیش گذاشت…
و فقط گفت هیشششش
يکي از عوارض رياست طلبي و قدرت دوستي آن است که زمينه را براي خيانت فرد به جامعه اسلامي و مردم فراهم مي کند. فرد براي رسيدن به قدرت، ممکن است به دشمن نيز دل ببندد و دشمن از اين نقطه ضعف براي نفوذ در افراد و به انحراف کشاندن و در خدمت گرفتن آنان استفاده مي کند. نمونه هاي چنين لغزش و خيانتي از صدر اسلام تا تاريخ معاصر و دوران جمهوري اسلامي، کم نبوده و نيست. طبق گفته رسول اکرم(ص) آنچه زمينه اين لغزش را فراهم مي سازد، نفاقي است که بر اثر حب رياست در دل مي رويد و رشد مي کند. آن حضرت نسبت به شکلگيري علاقه به مقام و جاه و منصب در دلهاي مومنان هشدار داده و ميفرمايد: حب الجاه و المال ينبتان النفاق في القلب کما ينبت الماء البقل؛ حب جاه و مال در قلب نفاق ميروياند همچنان که آب، گياه را ميروياند. (جامع السعادت، ص 349)
يا در حديثي ديگر معمر بن خلاد نزد حضرت رضا(ع) نام مردي را برد و گفت: او رياست را دوست دارد، حضرت فرمود: بودن دو گرگ درنده درميان گله گوسفندي که چوپانش حاضر نباشند، زيانبخشتر از رياست نسبت به دين مسلمان نيست؛ يعني رياستطلبي از دو گرگ درنده به دين مسلمان بيشتر زيان رساند. (الکافي، ج 2، ص 297)
هیچ وقت فکر نمیکردم از رنگها اینقدر متنفر بشم، دنیای رنگی و زرق و برق برایم بی معنا شود اصلا رنگ را مانع رشد بدانم. همیشه آفتاب پرست را دوست داشتم اما الان که میبینم آفتاب پرست شدن آدمهای اطرافم را، از همه رنگها متنفر شدم…. دلم لک زده برای روزنامه های سیاه و سفید که بعد از خواندن یا لک شیشه را میبردن یا روی طاقچه زیر کتابها قرار میگرفتند…. کاش انسانها، آن سان و این سان رنگی نمیشدند کاش ….
همه از شعر باز باران میگن یا صد دانه یاقوت، ولی بجز مصرع اول که تا الان یادم مونده، بقیه ش از یادم رفته و فقط یکسال تا پایان امتحان ثلث سوم توی ذهنم بود. ولی این شعر پروین اعتصامی ماندگار شد در ذهنم و رخت نبست. و واقعا کاش هیچکس اینو فراموش نمیکرد که خودش مصداق تهذیب نفس هست:
دانی که را سزد صفت پاکی
آنکو وجود پاک نیالاید
در تنگنای پست تن مسکین
جان بلند خویش نفرساید
دزدند خود پرستی و خودکامی
با این دو فرقه راه نپیماید
تا خلق ازو رسند بسایش
هرگز بعمر خویش نیاساید
آنروز کآسمانش برافرازد
از توسن غرور بزیر آید
تا دیگران گرسنه و مسکینند
بر مال و جاه خویش نیفزاید
در محضری که مفتی و حاکم شد
زر بیند و خلاف نفرماید
تا بر برهنه جامه نپوشاند
از بهر خویش بام نیفراید
تا کودکی یتیم همی بیند
اندام طفل خویش نیاراید
مردم بدین صفات اگر یابی
گر نام او فرشته نهی، شاید
نقل بدون علم و اتهام زدن، صدای شیطان است. همه دارای اشکال هستیم، خیلی خب! بیاییم خطاکار را مار زخمی بکنیم تا روی غیظ بیفتد و لجبازی کند، این کار، خدایی نیست. زخم زبان زدن، تحریک کردن و … اینها صدای شیطان است.
صدای خدایی این است که اگر شما می خواهی احیای حق کنی، طرفت را تحریک نکنی و به لجبازی نیندازی.
چرا در قرآن می گوید امر به معروف و نهی از منکر؟ یعنی اول باید دلایل وجوب و دلایل حسن امر واجب را چنان برای طرف مقابلت روشن کنی که او بر خوبی و حقانیت این کار عارف شود و از مخالفت با این عمل خیر دست بردارد. آن هم برای سود خودش اقدام کند و نه از خجالت یا ترس از تو!
یعنی این واجب را معروف کن. و چنان حرام را در چشم مردم قبیح کن، که حرام در جامعه ات منکر شود. این می شود امر به معروف و نهی از منکر!
اما وقتی بهش بگویی این کار را بکن! این کار را نکن! این امر به واجب و نهی از حرام است، اما امر به معروف و نهی از منکر نیست! در قضیه حجاب هم همین طور باید عمل شود. باید قبح بی حجابی را نشان دهیم. مضراتش را بگوییم. و با زبان هنر جا بیندازیم