25 خرداد 1402
به سمت مسیر در حرکت بودیم، دائم به فکر بودم چوقت میرسیم و میگفتم تا کجا جاده ادامه دارد، یکدفعه پشت سرم را نگاه کردم و با غرور گفتم خیلی راه را آمدیما… خندید گفت چقدر حال زندگی و اعمالمان برای رفتن یکسان است و با لهجه زیبای خود ادامه داد:… بیشتر »
نظر دهید »