28 اردیبهشت 1402
بلند میشوم، حس میکنم دلتنگ اذیت کردنهای دخترک شدهام، حتی الان دلم برای آن گلهای داخل حیاط مجتمع هم تنگ شده، شروع به قدم زدن آرام در سالن بخش میکنم، خواهرم از ترس اینکه سر گیجه نگیرم پشت سرم با من تاتی میکند، خانم اکبری سرپرستار میگوید چه کسی بهت… بیشتر »
2 نظر