20 اردیبهشت 1402
دو تا دختر خانم قشنگ داشتند در پیادهرو میرفتند، من هم در حال عبور از قسمت پایانی خیابان و رفتن به پیادهرو بودم و اصلا حواسم بهشون نبود رگ سیاتیک و اسپاسم و در کنارش سردرد مزید بر علت شده بود که همچون لاک پشت حرکت کنم، یکدفعه اونیکه شال روی سرش بود به… بیشتر »
نظر دهید »