25 مهر 1401
به من گفت: دنیا خوشست و مال عزیزست و تن شریف لیکن رفیق بر همه چیزی مقدمست و بعد زیرآبم را زد و اخراج شدم…. حق داشت چون من خط مقدم بودم بیشتر »
نظر دهید »
25 مهر 1401
همیشه می خواستم که شمع باشم ، بسوزم ، نور بدهم و نمونه ای از مبارزه و کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم . می خواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم. می خواستم در دریای فقرغوطه بخورم و دست نیاز به سوی کسی دراز… بیشتر »
22 مهر 1401
صحنه اول: صندلی ها کنار هم چیده شده بودند، برای جشن ولادت اسوه حسنه و رییس مذهب. همه صندلی ها پر شده بود، و مراسم پذیرایی بود. بعضی پیرمردها نمیدونم چرا آدم روشون زوم میشه یه نور خاصی دارن. شیرینی رو برداشت، یه نگاه اینطرف و یه نگاه اونطرف دید کسی نگاهش… بیشتر »
16 مهر 1401
من دلم پاکه… مهم دلشه… چرا آزادش نمیذاری… نیاز دارم بهش، پس فیلترشکن میخوام… چقدر امل و بی کلاس…. آرایش تمیزی هست از تو بعیده… اینها بخشهایی بود از پروژه حیازدایی… زمانیکه گفتیم خواهر من مادر من لااقل احترام… بیشتر »
07 مهر 1401
خورشید همیشه نورافشانی می کند و زمین یکی از میلیون ها نقطه است که می تواند از نور خورشید استفاده کند. برای اینکه زمین بتواند از نور خورشید بهره برداری کند باید وضعیت خود را در مقابل خورشید تغییر دهد و در مقابل آن قرار بگیرد. اینکه در شب، قسمتی از زمین… بیشتر »